روی ضریح امام علی(ع) خاك نشسته بود. كنار بارگاه حضرت، نامی از حضرت فاطمه(س) نبود. «صدام»، مانع از بازسازی عتبات بود؛ چون نمیتوانست حرمها را مستقیماً تخریب كند، خواست كاری كند كه خودبهخود از بین بروند.
خبرگزاری فارس-خبرنگار: نعیمه جاویدی - شهدا و رزمندگان ما هشت سال تمام فقط برای دفاع از میهن نجنگیدند كه آرزویی هم داشتند؛ باز شدن راه كربلا و زیارت حرم امام حسین(ع)... كیست كه آن شعر معروف رزمندهها را به یاد نداشته باشد، همانكه یكدل و همصدا میخواندند: «كربلا، كربلا! ما داریم میآییم...» خاطره شهید «ابراهیم هادی» هم هرسال در موسم پیادهروی میلیونی اربعین مرور میشود. همان خاطره كه شهید با انگشت اشاره راهی را به همرزمش نشان داده و گفته بود: فلانی، بهزودی مردم ازاینجا دستهدسته برای زیارت كربلا راهی میشوند. شهدای بسیاری هم در وصیتنامهشان نوشته بودند، آرزویشان زیارت كربلاست حتی اگر لازم باشد تماممسیر خاكریز تا كربلا و نجف را سینهخیز میروند. آرزویی كه سال 2003 با سقوط صدام و رژیم بعث عراق زمینههای تحقق آن فراهم شد.
حاج قاسم كه آن ایام در عراق بود، جرقه اول بازسازی عتبات عالیات را زد. او بانی شكلگیری این ستاد شد. بیادعا كار كرد كه مردم تازه بعد از شهادتش باخبر شدند، این ستاد معنوی و بزرگ هم كار و یادگار اوست. تازه بعد از 13 دی 1398 معلوم شد كه اگر امروز در امنوامان، زائر عتبات عالیات میشویم نتیجه خدمتها و درایت شهید سپهبد سلیمانی است. اینجا جزئیات بیشتری دراینباره میخوانیم.
انتظار برای یك سجده شكر
اگر كسی میخواهد مرام و سلوك سردار دلها را بهتر بشناسد یعنی آن ابعاد شخصیتی كمتر مرور شدهاش را كافی است سری به ستاد بازسازی عتبات عالیات بزند و اگر فرصت دست داد، پای صحبت مسئولان و خادمانش بنشیند. كسانی كه فلسفه بودنشان در این ستاد و دورهمی معنویشان برای شكوه حرمین و رفاه زائران به تدبیر سردار قاسم سلیمانی برمیگردد و ماجرای جالبی دارد. راه دیگری و بدون نیاز به هماهنگی هم هست. اینكه برگردیم به خاطرات شفاهی جامعه خودمان در اوایل دهه 80 و نود. همان روزهایی كه چشم میدوختیم به صفحه تلویزیون تا جدیدترین اخبار عراق را بشنویم. همان روزهایی كه صدام و رژیم بعث عراق سقوط كرد و اهالی محلهها برای تبریك و سرسلامتی گفتن، جعبه شیرینی و كاسه نقلونبات به دست، مهمان خانه خانواده شهدا، جانبازان و اسرا میشدند. صدام سقوط كرده و این شده بود مرهم سینه مردمی كه هشت سال تمام، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران چه داغها كه بر دلشان نگذاشته بود.
هنوز اما مردم چشمبهراه خبر دیگری بودند تا بالاخره بجا بیاورند آن سجده شكری را كه باید. همه دلشان میخواست آن آرزوی دیرینه یعنی آزاد و ممكن شدن زیارت كربلا هم فراهم شود كه شد! آن شادی عظیم، آن شوق كمنظیر و بجا آوردن سجده شكر را هنوز خیلیها به یاد دارند. حالا كه سینهمان داغدار شهادت سردار سلیمانی است و سومین سالگرد پروازش از راه رسیده باید گفت كه آن شادی عظیم را مدیون اوییم.
درباره علویون چه می دانیم؟
سردار كه آن ایام از سوی سپاه قدس، عملیات مستشاری در عراق داشت از دیدن غربت حرمها كه دلیلش چیزی نبوده جز دشمنی صدام با اهلبیت(ع) و توطئه او برای تخریب نرم و آرام این حرمها روایتهای غریبی دارد. نام سردار سلیمانی با عناوینی مانند راهاندازی تیپ فاطمیون، زینبیون و... گرهخورده اما كمتر كسی درباره «علویون» خاطرهای مرور كرده است. آن سالها كه صدام نقشههای پنهانی خود را برای تخریب تدریجی حرم اهلبیت(ع) در شهرهای عراق عملی میكرد و خشم مردم عراق از او شدت گرفته بود، هرلحظه بیم آن وجود داشت كه حرمها آسیب ببینند. از طرفی زمانی كه نیروهای نظامی آمریكا به بهانه كمك به مردم عراق به این كشور آمدند اما خوی نظامیگری و آزارشان نصیب این مردم شد، احتمال آسیب رساندن به حرم اهلبیت(ع) بهخصوص حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف شدت گرفت. با این شیوه تخریب، آمریكاییها حتی میتوانستند ادعا كنند در درگیری با نیروهای بعثی بجا مانده و... ناچار به انجام اقدامات نظامی شدهاند و حرمها هم در همین میان، آسیبدیدهاند و عمدی در كار نبوده است.
آنجا بود كه نیروهای مقاومت عراق و جوانان غیور شیعه، سازماندهی شدند و در قالب «علویون» تحت نظارت و هدایت سردار سلیمانی و فرماندهان عراقی خود، امنیت نجف و اماكن مذهبی را تأمین كردند. ماجرا طوری پیش رفت كه دور حرمها كمربند امنیتی مردمی شكل گرفت كه سربازان سرتاپا مسلح آمریكایی هم اجازه تخطی از آن را نداشتند. این نخستین گامهای مردی گمنام بود كه بهحق، عنوان «ژنرال در سایه» برازندهاش بود. این اقدامات، مقدمه كمتر مرور شده برای شكلگیری و سازماندهی ستادی به نام بازسازی عتبات عالیات بود.
حرم خیلی غریب بود
«دانایی فر»، سفیر سابق ایران در بغداد در مرور شخصیت سردار سلیمانی و نقش او در بازسازی عتبات عراق در گفتگویی ویدئویی كه داشته و میتوان آن را در فضای مجازی یافت، درباره سردار میگوید: «معماری از ویژگیهای فرماندهان بزرگ و هنر است. اینكه یك فرمانده بتواند چیزی را خلق كند كه دیگری تصویر و تصوری از آن ندارد.» منظور سفیر سابق این است كه حاج قاسم، بازسازی عتبات عراق را از زیر صفر شروع كرد. مردم عراق كه در زمان صدام حتی برای یك زیارت ساده، مجوز نداشتند و اگر برای پیادهروی اربعین اقدام میكردند بعثیها یا مانع میشدند یا بهشرط قطع كردن دست یا پایشان مجوز عبور به آنها میدادند، خوب متوجه میشوند لذت یك زیارت از سر امنیت و فراغت یعنی چه؟ امن بودن حرم یعنی چه و اینكه گوشه گوشه حرمها همینكه سر برگردانی، زیبایی ببینی چه حال خوبی دارد؟ حاج قاسم وقتی از او بهعنوان السابقون و بانی اصلی شكلگیری عتبات عالیات در جلسهای با حضور مسئولان این ستاد دعوت شد، سخنرانی جالبی دارد. دردهای شیعه را طوری مرور میكند، شنیدنی: «وقتی برای اقامه نماز به حرم امیرالمؤمنین(ع) رفتیم زائری در حرم نبود. 20، 30 نفر بیشتر نبودیم. فضا طوری بود كه انگار ضریح از خاك آمده باشد، بیرون. حرم خیلی غریب بود...»
مردم عراق، اجازه زیارت نداشتند!
با مرور آنچه خود حاج قاسم روایت میكند و صحبتهای مسئولان فعلی ستاد عتبات عالیات كه آن روزها پا در ركابان سردار بودند برای انجام این مأموریت معنوی، اینكه منظور از غربت حرم چه بوده، واژه واژه معلوم میشود. اینكه بعثیها چطور سالها در حق اهلبیت(ع) كوتاهی و جسارت كرده بودند؟ حرمها آنچنانكه باید مفروش نبودند. اگر جایی فرش داشته چنان غبارپوش بوده كه گاهی باید برای دیدن نقش فرش، قالی را میتكاندی. گوشه برخی فرشها هم سوخته و پاره بودند. درودیوارها فرسوده بودند و گاه رد اهانت بعثیها رویشان پیدا بود مانند آنچه در انتفاضه شعبانیه مردم عراق در اعتراض به صدام و عملكردش شكلگرفته بود. زبالههایی كه دورتادور حرم رها میشدند و در حرم كه بهندرت باز بود چه برسد به اقامه نماز جماعت و مناسبتهای مذهبی. حتی یكبار وقتی قرار به زیارت و حضور سردار سلیمانی در حرم میشود، میگردند تا خادم دربان را پیدا كنند؛ در حرم را باز كند. اگر از توضیحات دانایی فر، وام بگیریم میتوان عنوان دیگری برای سردار مطرح كرد؛ «معمار مقاومت» كه در اولین قدم، امنیت حرمها را به كمك ظرفیتهای بومی و جوانان شیعه تأمین كرد. در گامهای بعدی، اقدامات لازم برای رونق و آبادیشان و پیوند معنوی دو ملت ایران و عراق را انجام داد. سردار عتبات عالیات و پیادهروی اربعین را نقطه سرآغاز و پایگاه تمدن نوین اسلامی میدانست.
یك زیارت امن در كشور در حال جنگ
سردار سلیمانی، مهرهها و افرادی را برای این كار دورهم جمع كرد و پایكار آورد كه میدانستند وقتی چیزی از آنها خواسته میشود بی بهانه و به بهترین شكل باید انجام میشد. همین نیروها خودشان هم میگشتند و بهترین، خوش اراده و پركارترین افرادی را كه میشناختند به كار برای اهلبیت(ع) دعوت میكردند. كار برای بازسازی عتبات عالیات چنان برای سردار سلیمانی مهم و جدی بود كه حتی وقتی داعش به عراق حمله كرد یا برای مثال به شمال كربلا رسید، حلقه امنیت دور حرم محفوظ بود و زائران باوجود جنگ و درگیری در عراق، در امنوامان به زیارت اهلبیت(ع) میرفتند و پیادهروی پرشكوه و میلیونی اربعین را هرسال باشكوه و امنتر از سال قبل برگزار میكردند. علویون و نیروهای بسیج مخلص دیروز حالا در قالب «حشدالشعبی» منسجم و متحد شده بودند و در كنار دیگر نیروهای مدافع حرم، جانبركف از حرم آل الله محافظت میكردند. اوج امنیت زائران در اوج درگیری در منطقه و از سویی دیگر روزبهروز توسعه و پیشرفت كار عمرانی بازسازی عتبات با درایت سردار، سلحشوری مدافعان حرم و همت جمعی اعضای ستاد از مسئول گرفته تا كارگران این ماجرای باشكوه را رقمزده بود.
وقتی از سردار خواسته شد تا مسئولیت ستاد عتبات عالیات را خودش بر عهده بگیرد، قبول نكرد. معتقد بود كار نباید روی زمین بماند و او باید به كارهای دیگری برسد. سردار از اسم فراری بود و راه و رسم خودش را داشت. بااینحال حتی وقتی در سوریه و عراق مشغول جنگ با داعش بودند هم از عتبات غافل نمیشد. به مناسبتهایی سركشی میكرد. به نیروها گفته بود برای كار در این حوزه دستكم باید افق دید 20 ساله داشته باشند. از طرفی 20 روز پیش از شهادتش وقتی یكی از همین افراد از او درباره عملكردشان پرسیده بود، گفته بود: «كار در عتبات عالیات نباید یكلحظه هم متوقف شود.»
حواستان به اعتماد مردم باشد
مردمی بودن یكی از ویژگیهای جداییناپذیر شخصیت سردار سلیمانی است، سرداری كه فقط نیروهای نظامیاش از او خاطرات خوش به یاد ندارند كه مردم عادی از همسایه گرفته تا فرزند شهید، نانوا، بقال، راننده تاكسی و... خاطرات شنیدنی از او دارند. او همین روحیه را هم به ستاد بازسازی عتبات عالیات انتقال داده بود؛ «كار برای اهلبیت(ع) مثل كار در جبهه باید كاملاً مردمی باشد. بدون توجه به رنگها و سمتها. هركس دل به اماكن مقدس دارد حق دارد بیاید پایكار. این بالاترین كاری است كه میتوان انجام داد. كار برای بازسازی عتبات عالیات، جبههای در عمق جبهه دشمن شكل داد با این تفاوت كه بهجای عداوت عشق و دوستی را كاشت.» حاج قاسم، بارها تأكید میكرد كه اعتماد مردم را باید حفظ و تقویت كرد: «مردم اعتماد كردند، گوشواره و النگوهایشان را مثل دوره جنگ و جبهه از گوش و دستشان كندهاند تا حرمها آباد شود. این اعتماد باید حفظ و تقویت شود.» حتی وقتی احساس كرد انگشتری نگین سبز او ممكن است، دستمایه شیطنت برخی رسانهها شود گفت: «فردا نیایید بگویید كه قاسم سلیمانی، انگشتر زمرد به انگشت میانداخت. این تكه ای از شیشه های حرم امام رضا(ع) و مربوط به آن بمب گذاری در حرم است.» معتقد بود، غبار حرمها هم شأن دارد چه برسد به شیشه ای كه سالها هوای ضریح و حرم به آن خورده بود. حاج قاسم خیلی دقت می كرد، اعتماد مردم سلب نشود.
لایمكن الفراق، ایران و العراق
فرمانده سلیمانی، هدفش از بازسازی عتبات فقط آجر روی آجر گذاشتن و زیبا كردن حرمها نبود. این هم اهمیت داشت اما تنها بخشی از یك هدف بزرگ بود. در افق دید سردار، عتبات باید پایگاه تمدن نوین اسلامی میشد. قدیمیها و پایهگذاران ستاد پیادهروی بینالمللی و میلیونی اربعین معتقدند حتی همین شعار اربعینی معروف «لایمكن الفراق، ایران و العراق»را هم سردار سلیمانی به یادگار گذاشته است. از همان روزهای نخستِ در عراق بودن با رفیق و همسنگر قدیمیاش «ابو مهدی المهندس»، قدمبهقدم برای اینیكی شدن دو ملت كاركردند. سردار میگفت باید طوری باشد كه اگر یك خانواده تصمیم میگیرند، راهی كربلا شوند امروز راهی شوند و فردا به زیارت عتبه بروند. با هماهنگی لازم ظرفیتهای پرواز به كربلا و بغداد بیشتر شد. اتوبوسهای زائران ایرانی با اسكورتی از اتوبوسهای محافظ به هر زیارتگاه از عراق كه میخواست میرفت و سالم برمیگشت. حتی درست در وسط معركه جنگ با داعش. كوچكترین خطری هم زائران را تهدید نمیكرد و این كم از معجزه نداشت.
دلگیری سردار از یك غفلت
سردار، دلخوری و دغدغهای هم داشت كه آن را در سخنرانیهایش در جمع مسئولان عتبات عالیات و یكی، دو جای دیگر هم مطرح كرده بود. او كه خادم افتخاری حرم امام رضا(ع) هم بود، میگفت: «سالانه دستكم 3 و نیم میلیون زائر عراقی وارد ایران میشود اما متأسفانه ما هیچ بهره فرهنگی از این حجم از حضور میلیونی و عظیم زوّار نمیبریم. بین دو ملت مسلمان باید یكدلی باشد. مردم ما عربی بیاموزند، آنها زبان فارسی یاد بگیرند. هیچچیز بهاندازه این توریسم زیارتی پرثمر نیست.» او حتی ابعاد رونق اقتصادی را هم از قلم نمیانداخت و باانصافی دوطرفه درباره سودی كه از مسلمانان و زائران دو كشور باید عاید همدیگر شود، حرف میزد. بارها این جملات را از او شنیده بودند: «كالای ایرانی باید در بازار عراق باشد.» آرزویش رونق و آبادی سامرا بود. وقتی از او درباره سختترین روزهای عمر نظامیاش و جنگ با داعش پرسیده بودند، گفته بود: «آن روز كه داعش میخواست از طریق بغداد و كاظمین خودش را به سامرا برساند، سختترین لحظههای عمرم بود.» حتی یك مثل كرمانی استفاده كرده بود برای وصف آن لحظههای نفسگیر و سخت كه معادل فارسیاش، این میشود: «مثل گندم برشته و بوداده بودم» یعنی مثل همان اسپند روی آتش بودن.
از همه مغازه دارها خرید كنید
سردار شهید سلیمانی آرزو داشت، آبادی سامرا را به چشم خودش ببیند: «كارهای مهمی انجام دادهایم و كارهای مهم دیگری باقیمانده» كار مهم سردار همان تبدیل سامرا به نگین انگشتری زیارتگاههای كربلا و پایگاه مهدویت بود: «سامرا باید توسعه پیدا كند.» آنهایی كه از همان روزهای نخست گوشبهفرمان و پایكار حرفهای فرمانده قاسم بودند، یادشان نرفته و نمیرود كه ریزبهریز برنامه و افق دید را برایشان ترسیم كرده بود. اینكه سامرا شیعهنشین نیست و حضور برخی نیروهای جامانده از بعث عراق در آن منطقه، آنجا را غریب كرده بود. حاج قاسم اینجا هم كلید حل مشكلات را پیش روی نیروهایش گذاشته بود: «بروید و با سران هر خاندان و عشیره صحبت كنید. حرمتشان كنید و بیاوریدشان پایكار.» این مردمداری حتی در عراق، درس بزرگ او برای نیروهایش بود. حاج قاسم تأكید میكرد برای آبادی سامرا باید اول، معیشت مردم آنجا بهتر شود. مغازهداری كه ببیند، آمدن و رفتن زائران برایش درآمد و بركت دارد، خودش هم میآید پایكار: «هر وسیلهای كه لازم دارید از مغازهدارهای سامرا بخرید نه از ایران یا شهرهای دیگر عراق. نه از همه. اگر میخواهید پتو برای اسكان زائران بخرید از همه مغازهها بخرید.» خیلی از آنهایی كه سالهای اول به كربلا میرفتند، حسرت زیارت سامرا و دیدن سرداب امام عصر(ع) به دلشان میماند. حالا اما زیارت سامرا جزو برنامه ثابت كاروانهای زیارتی است، مگر شرایط خاصی پیش آمده باشد.
كار را به مردم بسپارید
«حضور مردم»، «به دست خود مردم» و «حفظ و تقویت اعتماد مردم» سه ركن مردمداری و توصیه حاج قاسم به فعالان عرصه بازسازی عتبات عالیات بود تا جایی كه نیروهایی سالها فرماندهشان بود بهخوبی میدانستند معنی این جملات چیست و باید برایش چهكارهایی انجام دهند. اولین ویژگی این بود كه كسی بهانه نگیرد و وقت را تلف نكند. برای همین بود كه باوجود حضور آمریكاییها در عراق یا داعش هم، كار پیش میرفت. اوایل دهه هشتاد آنهایی كه بعد از مدتها آرزومندی و چشمبهراهی یك ملت برای باز شدن راه كربلا، توفیق زیارت نصیبشان شده بود، میآمدند و از وضعیت حرمها در شهر و محلهشان حرف میزدند. زائرانی كه راویان غربت حرمها بودند. برای همین وقتی ستاد بازسازی عتبات عالیات هر فراخوان مردمی كه میداد، مردم برای كمك و خدمت از هم سبقت میگرفتند. خاطره كمك به جبههها دوباره در وجود یك ملت زنده شده بود. هر كه هرچه داشت، میفرستاد. آنهایی هم كه هنر و مهارتی داشتند، داوطلب میشدند. مردم هر استان و قومیت در رواقها برای خودشان پاتوقی داشتند. بعضی رواقها به كارگاههای منبتكاری، ملیلهدوزی و... تبدیلشده بودند.
نقشه دشمن نقش برآب شد
برخی هم از راه دور در خانهها، هیئتها یا شبستان مسجدها و حسینیهها آمده بودند پایكار. بانوان شهرهای مختلف كارهای مربوط به مرمت فرشها، بافت فرش دستبافت، منجوقدوزی، ملیلهدوزی و... را انجام میدادند. كرمانیها سنگ اعلا برای كفپوش حرمها خریده بودند و خودشان سنگفرش حرمها را به عهده گرفتند. مردم عراق هم كه صاحبخانه بودند؛ هرچه داشتند آوردند پایكار. شوق زیارت حرم و خدمت به اهلبیت(ع) آنهم پس از یك دوره خفقان سخت كه صدام مسبب آن بود، وصف شدنی نبود. انگار كه خوابی شیرین تعبیر شده باشد یا ملتی به یك آرزوی دیرینه خودش رسیده باشد. همین شد كه زمینه محبت و وحدت دو ملتی ایجاد شد كه پیش از آن در تحمیلی بعثی؛ در جنگی طولانی روبروی هم قرار دادهشده بودند. فرمانده دیروز جبهههای جنگ و خادم امروز حرمین، خوب میدانست دشمن برای این كینه برنامه دارد. تفرقه كاشته تا نفرت درو كند. حاج قاسم، خوب میدانست اهلبیت(ع)، حلقه اتصال دو ملت كه جای خود، عامل وحدت امت اسلام است. این وحدت، بعدها در پیادهروی اربعین همگانی و عالمگیر شد.
بازسازی عتبات عالیات برای حاج قاسم، صرفاً یك فرصت استراتژیك برای یك فرمانده نظامی نبود. هركسی كمترین شناخت و آمدوشدی با او داشت، خوب میدانست بزرگترین افتخارش خدمت به اهلبیت(ع) است. فرماندهی كه عنوان سربازی و خادمی را بیشتر از هر عنوانی دوست داشت. مرد جبههها از چیزی ترس نداشت جز اینكه دستش از دامان اهلبیت(ع) كوتاه و شرمنده آنها شود.
غذای نذری را هم خودش می چشید
در نامهای برای دخترش فاطمه درباره خوفورجای روزی مینویسد كه گوشه حرم حضرت زینب(س)، مشغول زیارت بوده كه خادم حرم جلو میآید و پیشنهاد میدهد كه حاج قاسم درب ضریح را باز كند و مزار را از نزدیك زیارت كند: «باید نمانم اگر بناست قبر زینب(س)، به دست نااهلان بیفتد. من باید زودتر از این دنیا بروم كه این ننگ و شرمندگی را نبینم.» فرمانده بینالمللی مقاومت، در حسینیه حضرت فاطمه(س) كه خانه خودش بوده كه وقف هیئت كرده در كرمان، در هیئت لشكر 41 ثارالله و محفلهای عزاداری هیئتهای شهرشان پایینترین جای هیئت، جایی نزدیك در مینشست و میگفت: باید نزدیك در، نزدیك كفشداری باشیم تا هركسی میآید داخل را ببینیم. اهلدل، خوب میدانستند كه منظورش فقط تكریم عزاداران نبود كه چشمانش دوخته به در بود شاید صاحبعزا را هم ببیند. ریزبینی و دقتهای تاكتیكی فرمانده قاسم در میان نیروهای نظامی، حسابی معروف بود. این ظرافت دید را در خدمت به اهلبیت(ع) هم داشت. فرمانده نظامی كه پشت داعش و عوامل ایجاد آن را لرزانده بود، عاشورای هرسال خودش را به یكی، دو هیئت معروف كرمان میرساند كه ظهر عاشورا، غذای نذریشان آبگوشت بود. خودش شخصاً در دیگها را برمیداشت و غذا را میچشید، مبادا نمك نذری كموزیاد باشد.
این غذا را برای نگهبان دم در ببرید
یك خاطره خاص از حاج قاسم تعریف میكنند: «یك روز كه حاجی برای بازدید روند كار عتبات آمده بود، برایش غذای خوبی تدارك دیدیم. همینكه ظرف غذا را دید، پرسید شام همه چیست؟ گفتیم خوراك سیبزمینی، بادمجان و.... گفت برای من از همان غذا بیاورید و این غذا را بااحترام ببرید برای نگهبان دم در. نگهبان را همه میشناختیم، پیرمردی بود از نیروهای دفاع وطنی. حاجی غذای بهتر را برای او فرستاد و خودش با ما همغذا شد. اینقدر حواسش به همهچیز بود.»
در حسینیه خانگیشان در كرمان جلسه هفتگی توسل به حضرت زهرا(س) داشتند. هر بار دلش میگرفت، خودش را به هیئت و حرم میرساند حتی چند باری در میانه میدان نبرد با دوستان مداحش تماس گرفته و خواسته بود كه تلفنی برایش روضه بخوانند تا دلشیر مرد جبهههای حق و مقاومت كمی سبك شود و بیشتر از همه ی روضهها، گریه كن روضههای حضرت زهرا(س) بود. حاج قاسم آنقدر برای رونق حرم آل الله از جان، مایه گذاشت كه حالا سه سال بعد از نبودش هم زائران پیادهروی اربعین حسینی، عكسش را روی كولهپشتیهایشان میگذارند و به نیابت از او به زیارت میروند. بعضی هم به شوق زیارت مزارش راهی كرمان می وشود.
انتهای پیام/