صدای جمهوری اسلامی ایران

كتاب مفقود سوم مجموعه‌ای از داستان‌های كوتاه اثر مجتبی رحماندوست است. هر كدام از داستان‌های این مجموعه به شرح ماجرایی از روزهای جنگ ایران و عراق می‌پردازد.

درباره‌ی كتاب مفقود سوم

سال‌های زیادی از جنگ ایران و عراق گذشته و شاید نسل جدید كه خاطره‌ای از آن دوران ندارند، آشنایی چندانی با حال و هوای آن روزها نداشته باشند. زنده نگاه داشتن یاد دلاوری‌ها و رشادت‌های فرزندان ایران‌زمین وظیفه‌ی هر هنرمند و نویسنده‌ای‌ست كه از دور یا نزدیك دستی بر این آتش داشته و شاهد آن روزهای پرتب‌وتاب بوده است. دكتر مجتبی رحماندوست برادر نویسنده‌ی نام‌آشنای ایرانی، مصطفی رحماندوست، در كتاب مفقود سوم به روایت داستان‌هایی از روزهای جنگ پرداخته و در هر قصه، ماجرایی مربوط به وقایع آن دوران را بازگو می‌كند.





در بخشی از كتاب مفقود سوم می‌خوانیم

لحظات زیادی از صدا كردن مادر نگذشته بود كه پسرش، حمید، جلوی در آمد. با هم سلام و علیك كردیم. معلوم بود تازه ریش درآورده است. آشنا بود؛ همان چهرۀ معصوم و مظلوم بسیجی. می‌گفت مدتی در دورۀ آموزش نظامی با علی‌اكبر بوده ‌است.

مادرش گفت: «حمید جان، ماجرای علی‌اكبر را بگو.» حمید گفت: «سال 1364 علی‌اكبر تازه دیپلم گرفته بود. او هجده‌ساله بود و من چهارده‌ساله. با هم دورۀ آموزش بسیج را در پادگان افسریه گذراندیم. بعد از این دوره، ما را تقسیم كردند. من به منطقۀ ایلام رفتم و علی‌اكبر به كردستان. بعضی وقت‌ها به مرخصی می‌آمدیم. او كمك پدر و مادرش بود. از اول زمستان 1364 دیگر از او خبری نشد.» پرسیدم: «چطور؟ شهید شد؟» حمید گفت: «بچه‌ها می‌گفتند محل مأموریت او ارتفاعات كَتَرش، بین بانه و سقز و مریوان، بود. سنگرشان در ارتفاعات خیلی بلندی بود و اطراف آن‌ها را تا كیلومترها برف پوشانده بود.»

حمید و مادرش نگاهی به هم انداختند و سری تكان دادند و با نگاه آشنا به هم نفسی كشیدند.

حمید گفت: «آن موقع‌ها بعضی وقت‌ها پایگاه‌ها و سنگرهای بچه‌ها در ارتفاعات در غرب كشور در محاصرۀ برف و توفان و سرما قرار می‌گرفت؛ طوری كه رفت‌وآمد نیروها كاملاً قطع می‌شد.» گفتم: «پس این‌جوری شهید شد؟» حمید گفت: «علی‌اكبر و دو نفر از همراهانش چند روز در محاصرۀ برف و توفان قرار می‌گیرند. مسئولان گردان هر چه تلاش می‌كنند نمی‌توانند به آن‌ها غذا و سوخت برسانند. این سه رزمنده از شدت سرما و گرسنگی شهید می‌شوند. یك ماه بعد كه هوا بهتر می‌شود پیكرهای منجمد آن‌ها را می‌آورند عقب خط. الان چهار سال است كه این پدر و مادر زمستان‌ها در سرما زندگی می‌كنند تا یاد علی‌اكبر را زنده نگه دارند.»

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب «آفرت»

  • معرفی كتاب «ماجرای فكر آوینی»

  • معرفی كتاب «ماه كامل»

  • معرفی كتاب بیست سال و سه روز (به همراه متن تقریظ رهبر انقلاب بر این كتاب)

  • معرفی كتاب هواتو دارم (به همراه متن تقریظ رهبر انقلاب بر این كتاب)

  • كتاب مجید بربری (به همراه متن تقریظ رهبر انقلاب بر این كتاب)

  • معرفی كتاب «حماسه‌ی یاسین»

  • معرفی كتاب «رویسا»

  • معرفی كتاب «حماسه كاوه»

  • معرفی كتاب «میاندار»