كتاب «بچههای حاج قاسم» خاطرات سردار سرتیپ دوم حسین معروفی میباشد كه در سال 1394 و توسط افسر فاضلی شهربابكی نوشته و منتشر گردید.
درباره كتاب بچه های قاسم:
سردار حسین معروفی در نوجوانی لباس مقدس سپاه را به تن كرد و به جبهه رفت. به مدت 7 سال با دشمن جنگید و بارها مجروح شد و تا پای شهادت هم پیش رفت. كسی كه به گفته حاج قاسم سلیمانی كم سن و سالترین فرمانده گردان در لشكر 41 ثارالله بود.
سردار معروفی در ابتدای كتاب اشاره كرده است كه : نام این كتاب با مشورت جمعی از رزمندگان و آزادگان عزیز و سرافراز و بدون آگاهی سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی انتخاب شده است چرا كه یقین داشتم در صورت مشورت با ایشان با این نامگذاری مخالفت میكردند.
بخشی از كتاب " بچه های حاج قاسم: خاطرات سردار حسین معروفی ":
آنها مثل توپ مرا به یكدیگر پاس میدادند و با مشت و لگد به فك و شكمم زدند ... وقتی از این كار خسته شدند عبدالحمید بدون هیچ سوال و جوابی به سمت اتو رفت .او اتوی داغ را به به بدن وصورتم نزدیك كرد، عرق از سر و رویم سرازیر شده بود. كمكم داشت یكی از خشونت بارترین صحنههای زندگیام اتفاق میافتاد، اتو نزدیك و نزدیكتر شد و حرارتی جانسوز همهی وجودم را سوزاند، ابتدا انگشتان دستم را سوزاند. فریادم بلند شد در یك چشم به هم زدن اتو را روی صورت خیس از عرقم گذاشت، صدای جزی بلند شد و ریشههای جگرم آتش گرفت . فریاد زدم و از خدا كمك خواستم ,ولی صدایی جز قهقههای مستانه عبدالحمید شنیده نمیشد. او میگفت چون فامیلی تو موسوی است, پس حتما از خویشاوندان خمینی هستی! مدام با دستان سنگین و گوشتآلوی خود به صورت سوختهام سیلی میزد و از من میخواست كه بگویم حرس خمینی (پاسدار خمینی )هستم ...