محسن سنچولی پردل( -1361)، پژوهشگر است. «133 نفر آخر» حاصل گفت و گو با «شریف صابری» ( -1343)، آزاده ایرانی جنگ تحمیلی است.
در بخشی از كتاب 133 نفر آخرمیخوانیم:
«پس از چند روز عراقیها ما را به نزدیكی شهر تكریت، در استان صلاحالدین، منتقل كردند. پنج شبانهروز درها را باز نكردند. بالاخره یك روز صبح درها را باز كردند. در این فاصله، ماشینها شبانهروز سیمخاردار و نبشی آهنی میآوردند و تلاش میكردند دور تا دور ما را سیمخاردار بكشند.
كار هنوز تمام نشده بود كه برای اولین بار ما را بیرون آوردند. سه نفر از بچههای آسایشگاه اردوگاه 14 موفق به فرار شده بودند. نمیدانم چقدر راه رفته بودند و از اردوگاه دور شده بودند.
بعدها فهمیدیم آنها به یك آبادی رسیده بودند و مردم آنها را دیده و دستگیر كرده و تحویل مأموران داده بودند. عراقیهای ملعون لباسهایشان را درآورده بودند و آنقدر كابل بر سر و صورت و كمر و دست و پاهایشان زده بودند كه نای راه رفتن نداشتند.
همهمان را از اتاقها بیرون آوردند و به صف كردند. مأموران مسلح با باتوم و كابل همراه آنها بودند و بین بچهها آنها را چرخاندند. هر چند ثانیه یك ضربه به آنها میزدند و فقط میگفتند: «مخالفات.» یعنی اینها مخالف هستند. یعنی اینها بد هستند و میخواستند فرار كنند.
حالا ما اینها را تنبیه كردهایم تا دیگر كسی فرار نكند. همه، بغض در گلو و اشك در چشم، مأموران عراقی را نفرین میكردیم. جالبتر اینكه هر ضربهای كه به افراد فراری میزدند، چند ضربه هم به اسرای داخل اردوگاه میزدند تا بدین طریق زهرچشمی از ما بگیرند. در نهایت آنها را به مركز استخبارات بردند و ما دیگر از سرنوشت آنها مطلع نشدیم».